بازگشت

 به نام خدای عاشقا عشقی را دوست دارم که معشوقش در عطش عشق باشد به وبلاگ خودتون خوش اومدید        سلام دوستان عزیز من دوباره با یه آپ دیگه اومدم. البته شاید براتون سوال باشه نه به اون نیومدن و نه به این زودی زود اومدن ، خب صبر کنید دلیل دارم واسه کارم ، خیلی از دوستان بارها پیام دادند ولی جوابی نگرفتند. امشب اومدم جواب شونو بدم. اول این که در مورد ادامه داستانم باید بگم کاملا تموم شدست فقط باید تایپشو انجام بدم که خدائیش نمیرسم ولی چشم به زودی زود تمومش میکنم و براتون میذارم تا بخونید.دوم این که چرا نظرهاتونو به حالت نمایش نمیذارم ، چون نمیشه یه سری از دوستان پیام شخصی میدن دوست ندارم تو وبم اثری از مادیات و یا زندگی بیرون و این چیزا باشه ، فقط دوست دارم که کاملا مجازی باشه ، دنیای بیرون رو دوست ندارم.بعدشم خیلی از دوستان پیام میدن چرا دیر آپ میکنم مخصوصا م-ر (مخاطب خاص) ببینددوستان حقیقتش من برای خودم زندگی پر مشغله ای درست کردم ، بعضی از شماها منو میشناسند اداره چاپ خونه ، پروژه ساختمانی و تجارت بورس و سر و کله زدن با پرسنل و ارباب رجوع و ... واقعا کار سختیه ، تازه دارم یه کتابی هم در مورد تجارت بازارهای مالی مینویسم ، که به زودی تموم میشه و هر کی از دوستان مجازی خواست بصورت رایگان در اختیارش قرار میدم. باز بگین که من بدم. در کل همه ی اینا رو گفتم فکر نکنید دارم قیافه میگریم و یا کلاس میذارم. این جا مجازیه و فقط دوست دارم در و دل های همو بشنویم همین و بس. خب حالا بگذریم ،بچه ها تا به حال توجه کردید چه غم انگیزه که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشه ، میخونه و میناله تشنه ی آتش باشی نه آب ! نمی دونم از این جمله چه تصوری دارید ولی بازگشت...ادامه مطلب

سلام به دوستانم . البته اگه دوستانی هنوز باقی مونده باشند. اسم این پست رو گذاشتم بازگشت ! بله بازگشت چون بعد سال ها برگشتم. مث یه پرنده ای که بعد سال ها دوری از خونش دوباره به زادگاهش بر میگرد. الان که این وبلگ رو می بینم یه جورایی گیج و منگم . شاید می پرسین چرا به دلایل زیاد عمر چقدر زود میگذره ، ت بازگشت...ادامه مطلب